حال آنکه اگر هر کس حد و اندازه حقوق خود را بشناسد و بهاصطلاح پا را از گلیم خود درازتر نکند، میتوان امیدوار بود که همه از حق خود برخوردار شوند. به هر صورت برخی از شهروندان به این اصل بدیهی زندگی اجتماعی یا باور ندارند و یا به دلایلی نسبت به آن بیتوجه هستند. متأسفانه در این زمینه مثالهای فراوانی میتوان آورد؛ یکی از این موارد در صفهایی اتفاق میافتد که همه برای سوار شدن به اتوبوس تشکیل میدهند.
در حین اینکه همه برای سوار شدن به اتوبوس در صف ایستادهاند، عدهای به خیال خودشان میانبر میزنند! و بیاعتنا به حق و وقت همشهریانشان خارج از نوبت سوار اتوبوس میشوند. این قبیل آدمها هیچ توجهی به اعتراض دیگران ندارند و همیشه این کار را تکرار میکنند و تازه آن را به حساب زرنگی؟! خودشان نیز میگذارند.
اگر از بیشتر افرادی که حوصله جروبحث با این تضییعکنندگان حقوق شهروندان را ندارند، بگذریم، هستند افرادی که به قول خودشان زیر بار هیچ زوری نمیروند و با آنها درگیر میشوند. نتیجه هم کاملا روشن است: بر هم خوردن آرامش جمعی و- اگر اول صبح باشد- خراب شدن روز کاری کسانی که شاهد این بگومگو بودهاند. اگر در روزگاران گذشته کشاورزان برای آرد کردن گندمهای خود به نوبت در صف آسیاب میایستادند، امروزه هم اصل شهروندی اقتضا میکند که همه شهروندان حق برابر یکدیگر را در برخورداری از امکانات شهری پاس دارند.